اگر یادداشتهای هفته گذشته مریم گلی را به خاطر داشته باشید، اینجانب تدارک یک برنامه ویژه را برای خودم دیده بودم؛ برنامه ویژهای که قرار بود به مهارتهای موردنیاز من در آینده کمک برساند. توی این ماجرا محسنکوچولو نقش پررنگی داشت که ما همینجا از او تقدیر و تشکر میکنیم. بعد از تقدیر و تشکر باید خدمتتان عرض کنیم که تمام تابستان ما قرار نیست صرف موضوع جذاب بچهداری بشود، بلکه با خانمجان قرار گذاشتهایم سراغ فوتوفنهای خانهداری هم برویم. اگر دوست دارید درمورد پروژه خانهداری بیشتر بدانید، یادداشتهای ارزشمند مریمگلی را با دقت، تأکید میکنم با دقت دنبال کنید.
همه شغلهای مامان
پدر من کارمند اداره پست است. از وقتیکه من به دنیا آمدهام، ایشان توی این شغل بودهاند و آنجوریکه خبر دارم، قبلش هم توی همین کار بودهاند. الان هم که من با شما صحبت میکنم پدرم همچنان در اداره پست مشغول به کار هستند و احتمالاً تا چهارده پانزده سال دیگر، بلکم بیشتر ایشان توی همین کسوت باشند، فوقش درجات اداریشان بالاتر برود.
اما درمورد مادرم همهچیز فرق میکند؛ درست است که من از سال اول مدرسه تا همین حالا شغل مادرم را توی برگه معرفی «معلم دبستان» نوشتهام، اما ایشان چیز بیشتری از یک معلم هستند و به برکت خانهدار بودن و مامان بودنشان، ایشان را هر روز توی یک نقش جدید دیدهام.
میدانید که توی دوره و زمانه ما همهچیز تخصصی شده است. از پرستار کودک تا شستوشوی لباس و حتی گردگیری و نظافت منزل، مؤسسهها و شرکتهایی هستند که با کارمندهای آموزشدیده، خیلی حرفهای و جدی به این امور رسیدگی میکنند. تا پیش از این، قرنها مامانها و همه خانمهای خانهدار در سکوت و با کمال افتخار همه این امور را با هم انجام داده و ساماندهی میکردند. برای همین اینجانب از کودکی تا حالا مامان را درحال انجام دهها شغل از آشپزی گرفته تا خیاطی و گلدوزی و سایر هنرهای دستی و حتی امدادرسانی به خاطر میآورم.
درس امروز: یکشبه ماهر نمیشویم
اینهمه آسمان و ریسمان بههم بافتم تا بگویم مشخص است که اینهمه شغل و مهارت جورواجور را نمیشود یکشبه یاد گرفت. احتمالاً همه خانمها در سراسر دنیا روزها و ساعات بسیاری را درکنار تحصیل و یاد گرفتن حرفهای مستقل به آموزش این مهارتها اختصاص میدهند. هرچندکه بیشتر این آموزشها خیلی زیرپوستی و درکنار مامانها و خالهها و عمهها اتفاق میافتد و حسابی هم به ما خوش میگذرد، اما بالاخره باید حواسمان باشد که هیچ مامانی مثل «مری پاپینز» به یک اشاره ناقابل توی اینهمه کار و مهارت حرفهای نشده و از وقتی همقد ما و شاید هم کوچکتر بوده، آموزش این مهارتها را استارت زده است. برای همین به پیشنهاد خودم و استقبال گرم خانمجان قرار شد از اینهفته پروژه آموزش مهارتهای خانهداری مریمگلی استارت بخورد.
گردگیری بهشکل کاملاً حرفهای
تصور میکنم مشکل بیشتر ما دخترخانمها، موجودی موذی بهنام گرد و خاک است. همین حالا میتوانید مامان من را تصور کنید که وارد اتاق شده و انگشتی روی میز تحریر من میکشد و میگوید: مریمگلی از کی دستی به سر و روی این اتاق نکشیدی؟! بعد میرود سراغ کتابخانه و سرش را تکان میدهد و میگوید: «اینجا را ببین! روی همه کتابها خاک نشسته! خوب مادرجان این کتابها را نمیخوانی، چرا نگه میداری؟!» من همینطور در سکوت ایشان را نگاه میکنم، چون میدانم دامنه تحقیقات خیلی وسیعتر از میز تحریر و کتابخانه است و کمکم مامان پوآرو بهسراغ گلدانها و خرتوپرتهای دکوری و جینگیلپینگیلهای من هم میرود.
در پایان من نگاهی معصومانه به پنجره میکنم و میگویم باور کنید مدام پنجره را میبندم تا گرد و خاک وارد خونه نشه، ولی تقصیره من چیه؟ بهقول خانمجان شهر کثیفه! در اینجا مامان نیشخندی تحویل من میدهند و میگویند: نخیر جانم! مشکل شهر سر جای خودش، شما هم خیلی بیتقصیر نیستید! بعد مثل فرماندهای که کشیکش تمام شده، بهسمت در اتاق میرود و همانطور بدون اینکه به من نگاه کند، اشارهای به ساعت کرده و میگوید: «پاشو، کافیه روزی ده دقیقه وقت بذاری! اونوقت اتاقت مثل بقیه جاهای خونه برق میزنه!» در این لحظه من مثل سربازی که قرار است بیست تا بشینپاشو برود، با شانههای افتاده بهسمت آشپزخانه میروم و دستمال گردگیری را برداشته و به اتاقم برمیگردم. اما پیش از شروع میدانم از همان ابتدا کارم محکوم به شکست است، چون کمی بعد سرکار فرمانده به اتاق برمیگردد و مجدد همهچیز را بررسی میکند و میگوید: «خب بهجای گردوغبار، همهجا پر شده از لک و کرک پارچه و بوی بد! مریمگلی یککم دقت کن!»
بارو کنید اگر اینجور موقعها خانمجان یا بابا میانه ماجرا را نگیرند، قصه من و مامان و گردوغبار مثل سریالهای تلویزیونی همینطور تا ابد ادامه پیدا میکند. برای همین وقتی خانمجان پرسید دوست دارم از کدام کار آموزش را شروع کنم، بدون معطلی گفتم: «گردگیری و مبارزه با این گرد و غبارهای لعنتی!»
چطور گردگیری کنیم؟
بهقول مامانها امان از دست خاک، خاک که مثل یک نیروی نفوذی دشمن خیلی مرموز و حرفهای از لای درز در و پنجره و حتی بههمراه خود ما و لباسها و کیف و کفش و وسایلمان وارد خانه شده و کافی است پرتویی از نور روی میز کارمان، فرش و وسایل خانه بیفتد تا ببینیم خاک در خانه ما چه میکند!
راههای نفوذ خاک را ببندیم؟
خانمجان با یک سطل و جارو و چند مدل دستمال و اسپری و خدا میداند چهچیزهای دیگری بهسراغم میآید و میگوید: خب! زنگ خانهداری به صدا درآمد. بعد روسری نخی تقریباً کهنهای را طرفم میگیرد و میگوید: اول از همه این را ببند به سرت! بعد نوبت دستکش میشود، بعد هم یک ماسک را بهطرفم میگیرد و میگوید برای اینکه دچار حساسیت نشوی، باید از ماسک استفاده کنی. آنوقت چندتا دستمال را میاندازد روی شانهام و میگوید: از این بهبعد این دستمالها رفیق جنابعالی هستند. بعد همه آن دم و دستگاه را به من میدهد و میگوید دنبال من بیا و ادامه میدهد: «اول از همه باید راههای نفوذ دشمن را ببندی! اول از همه خوب است بدانی که متهم ردیف اول توی این ماجرا، خودمان هستیم، چون با دست خودمان گرد و خاک را به خانه میآوریم. درز در و پنجرهها، ساختمانسازیهای بیرون و دریچههای کولر، همه متهمهای ردیف بعدی هستند که میتوان با بستن درز در و پنجره و دریچههای کولر، تا حد زیادی جلوی ورودشان را گرفت. بالکن خاکی خانه و فرشی که دم در انداختهاید را هفتهای یکبار بشویید.
قدم اول چیست؟
خانمجان در اینجا صدایشان را صاف کرده و میگویند: بعضیها میگویند که اول گردگیری کنیم و بعد جارو، بعضیها هم دقیقاً برعکس اینکار را انجام میدهند. من به تو میگویم اول اتاق را مرتب کن، بعد سراغ گردگیری برو. اگر جاروبرقی نداری یا موقع جارو زدن گرد و خاک راه میاندازی، بهتر است اول جارو بزنی و بعد گردگیری کنی. اما درستش این است که ابتدا مرتب کنی، بعد گردگیری و در آخر هم جارو بزنی.
با چی گردگیری کنیم؟
بهجای استفاده از تیشرت قدیمی بابا یا گردگیر پَر رنگی، از پارچههای میکروفیبر یا الکترواستاتیکی که در بازار موجود هستند برای جمع کردن خاک استفاده کنید؛ میگوییم جمع کردن، چون خاک به این پارچهها میچسبد و مثل پارچههای دیگر، دوباره بلند نمیشود و روی جای دیگر نمینشیند. اگر به این نوع پارچههای گردگیری دسترسی ندارید، بهترین گزینه برای شما پارچه خیس است.
کف زمین را چه کنیم؟
خانمجان بعد از انتخاب دستمال در گوشم آهسته میگوید: بیا تو را به محل استقرار دشمن ببرم و بعد بهسمت اتاق نشیمن میرود و با اشاره به فرش میگوید: کف زمین، مبلمان، لبه پنجرهها و فرش، محل نفوذ دشمن هستند. به جنس مبلهایتان نگاه کنید؛ اگر پارچهای باشند، پرز دارند و اگر چرم باشند، جذبکننده پرز و گردوغبار هستند. پرز فرشهای خانه منبع تولیدکننده پرز در خانه است. بهترین راه پاک کردن گردوغبار، تمیز کردن زود به زود این وسایل و استفاده از فرشهایی با پرزهای کوتاه است.
چطور میزهای چوبی را تمیز کنیم؟
بعد از آن اشارهای به میز کتابخانه که جنسش از چوب است میکند و میگوید: قرار است وسایل را تمیز کنیم، نه اینکه بهشان آسیب بزنیم. یادت باشد دستمال خیس وسایل چوبی را خراب میکند. بهتر است با دیدن گردوغبار روی سطح میز زودتر دستبهکار شوید و با استفاده از پارچه زیر آنها را تمیز کرده و مانع نفوذ غبار به داخل چوب شوید. جاروبرقی غبار روی میز را کاملاً از بین میبرد. بازهم میگویم حواست باشد با سر جاروبرقی روی میز و سایر وسایل چوبی خش نیندازی.
یک دو سه، شروع میکنیم
بعد از گفتن این نکات، خانمجان دستمالی را از روی شانهشان برداشته و میگویند: خب بیا کار را کمکم شروع کنیم. بهتر است قبل از استفاده، آنها را کمی نمدار کنیم. حالا دستمال را چهارلا میکنیم، هربار یکگوشه از میز را با قسمتهای تمیز آن پاک میکنیم. از اسپریهای تمیزکننده هم میتوانید استفاده کنید، اما یادت باشد با یک دستمال مرطوب هم میتوان همه خانه را برق انداخت. یادت باشد دستمالت حتماً باید تمیز باشد، پس بهتر است هروقت دستمالی کثیف شد، آن را با دستمالی تمیز عوض کنی، چون دستمال کثیف باعث ایجاد لک و بوی بد میشود.
گیاهان آپارتمانی را چگونه گردگیری کنیم؟
بعد از وسایل، نوبت به گل و گیاههای خانه رسید. خانمجان از من خواست گلدانها را به بالکن ببرم و بعد با استفاده از یک بطری اسپری، تمام گردوغبار روی برگها را شست. فراموش نکنید که زیر برگ هم مهم است. اگر منافذ زیر برگ بسته شود، اکسیژنرسانی مختل میشود. زیر برگ را هم تمیز کنید. برگ بعضی گیاهان شکننده است و توان تحمل فشار آب مستقیم اسپری را ندارد. اسپری را در فاصله دورتر و در حالت پخشکنندگی بیشتر تنظیم کنید. ازسوی دیگر برای تمیز کردن برگهای شکننده، حتماً کف یکدست را زیر برگ قرار دهید و با دست دیگر آن را تمیز کنید. برای تمیز کردن برگهای کلفتتر و پهنتر، استفاده از اسفنج توصیه میشود. برای تمیز شدن بهتر و براق شدن گیاه توصیه میشود یک کاسه آب را بههمراه یک فنجان شیر آماده کنید. اسفنج را در این محلول بزنید و روی تمامی برگها بکشید. همینطور میتوانید گلدانها را به حمام برده و آنها را با دوش در فاصله مناسب تمیز کنید.
خانه را خوشبو کنید
مراقب خوشبو بودن خانه نیز باشد و نگذارید اتاقهای خانه بوی نامطبوع بگیرند. روشهای سادهای وجود دارد که میتوان با کمک آنها بوی خوشی در فضای خانه بهوجود آورد.
بهطور کلی دارچین، بابونه، میخک، ترنج، نعناع کوهی یا هندی، وانیل، اسطوخودوس، پرتقال، گریپفروت، لیمو، اکالیپتوس، گُل رز، اسفند، کندر، زنجبیل تازه و... مواد و گیاهان خوشبویی هستند که یا خودشان و یا اسانس و روغن آنها را میتوانید بنابر سلیقهتان انتخاب کنید و درون دستگاه بخور بریزید. چند دقیقه بعد از روشن شدن دستگاه و بالا رفتن دمای آب، بوی خوشی در خانه میپیچد. اگر چنین دستگاهی در منزل ندارید، میتوانید مقداری از آنها را درون ظرفی از آب بریزید و روی حرارت بگذارید. بعد از به جوش آمدن، حرارت را کم کنید و از بوی متصاعدشده از آن لذت ببرید. من و خانمجان بهجای همه اینها، اسانس موردعلاقهمان را به دستمال گردگیر زدیم و اینجوری بوی خوش همه خانه را پر کرد. البته یک کلک دیگر هم خانمجان داشت و آن هم این بود که بعد از تمیز کردن شمعدانی عطری، چندتا از برگهای آن را چید و مقابل دریچه کولر گذاشت و گفت اینجوری عطرشان در خانه پخش میشود. البته میتوانید در پایان گردگیری و جارو از عود هم استفاده کنید.
***
در پایان خانمجان گفتند: میخواهم نکتهای را بگوییم که بیشتر از همه درسهای امروز به کارت بیاید. یادت باشد هرچه وسایل خانه سادهتر باشند، دردسر خانم خانه هم کمتر است. فرشهایی که پرز بلند دارند، پردههای پرچین، مبلها با پارچههای مخمل، مجسمهها و خرتوپرتهای دیگر، همه چیزهایی هستند که میتوانند برای یک خانم و خانوادهاش دردسر درست کنند. یادت باشد این وسایل فقط دستوپاگیر نیستند، بلکه با جمع کردن گردوغبار در خانه، باعث بروز آلرژی و هزارجور حساسیت جورواجور دیگر برای اعضای خانواده، بهخصوص برای بچههای کوچکی مثل محسن خودمان میشود.
نظر شما